
اگر فرهنگ سیاسی شود سیاهروزی به بار میآورد
گفتوگو با معاون وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان
معاون وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان در امور رسانه و نشریات است. سالهای زیادی در ایران تحصیل کرده است؛ زمانی نزدیک به 20 سال در مشهد،تهران و بیشتر از همه در قم مشغول تحصیل در دروس حوزوی بوده است. البته در دانشگاه باقرالعلوم سری هم به رشتههای حقوق و سیاست زده است.
خانوادهاش هنوز هم در قم زندگی میکنند، به همین خاطر زیاد به ایران میآید و بیشتر شهرهایش را خوب میشناسد؛ به نوعی ایران را سرزمین دوم خود میداند.
تلاش برای عزت و شرف افغانها و دست یافتن به کشوری آرام و مناسب برای نسل آینده از بزرگترین دغدغههای او است و اعتقاد دارد فرهنگ و هنر میتواند بر فراز و نشیبهای سیاسی بین کشورها غلبه کند و باعث اتحاد و نزدیکی مردم جهان شود.
دینمحمد مبارز راشدی، مردی از افغانستان که از سال 83، پس از فارغالتحصیلی از حوزه به کشورش بازگشت تا این سرزمین را برای نسل آینده هموطنانش دوباره بسازد.
با او درباره ایجاد اتحاد فرهنگی به عنوان اصلیترین هدف مؤسسه فرهنگی ا کو و ملزومات آن گفتوگو کردیم. او معتقد بود فرهنگ میتواند بشر را از تفرقه و گسست نجات دهد البته فقط تا زمانی که زیر چتر سیاست نرفته باشد.
مهمترین شعار اکو اتحاد فرهنگی است، آیا به نظر شما این اتحاد فرهنگی با توجه به مرزها و تفاوتها و تضادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین 10 کشور برقرار میشود یا فقط یک آرمان دستنیافتنی و شعاری است؟
اتحاد، بحثی است که بعضیها به اشتباه آن را با یکی شدن محض و از بین بردن تفاوتها اشتباه میگیرند. اما این تفاوتهاست که زیبایی میآورد. در واقع همین تفاوتها ضرورتی بسیار مبرم است، به شرط آنکه ما را به اختلاف نکشاند. ما باید تفاوتها را به رسمیت بشناسیم و خود را تمرین دهیم که تفاوتها مانع پذیرش همدیگر نشود. لذا اگر ما بحث از وحدت فرهنگی اکو داریم، بحث این نیست که همه اعضای اکو صاحب یک فرهنگ، بدون هیچ تفاوتی شوند؛ این نه امکان دارد و نه زیباست. زیبا آن زمان است که همه اعضای اکو شاخصههای فرهنگی را که مختص به خودشان است حفظ کنند و در یک تعامل منطقهای روی مشترکات کار شود یا به عبارتی مشترکات ما و تفاوتهای ما باعث دوریهای ما نشود. باید حقیقتگرا و واقعگرا باشیم و به همه تفاوتها احترام بگذاریم و روی مشترکات متمرکز شویم.
با این حساب میتوان به چنین چشماندازی در منطقه اکو امیدوار بود؟
قطعا. بحث وحدت فرهنگی یا وحدت در بین انسانها همیشه به عنوان یک نیاز مطرح بوده و روی آن بحث شده است. در زمانهای مختلف گاهی این مشکل کم شده و گاهی هم زیاد شده و گاهی هم بشریت به این ایده اتحاد فرهنگی بسیار نزدیک شده است. این موضوع کاملا به این بستگی دارد که چه کسانی بر سرنوشت انسانها و ملتها حکم راندهاند. اگر انسانهایی که بر سرنوشت انسانها حاکم هستند با دید وسیع فرهنگی و صاحب فرهیختگی باشند، وسعت نظر و تحمل داشته باشند و تفاوتها را زیاد معیار قرار ندهند قطعا این چشمانداز دستیافتنی خواهد بود.
با این حساب شما برای مؤسسه فرهنگی اکو (به عنوان مؤسسهای که قرار است اتحاد فرهنگی را به آن صورت که شما تعریف کردید به وجود بیاورد) چه وظایف و به تناسب آن چه اختیاراتی متصور هستید؟
مؤسسه فرهنگی اکو با حرکت نویی که شروع کرده، ما را امیدوار ساخته است. هستی و حیات هر ملت در فرهنگ آن ملت خلاصه میشود و دوستیها و دشمنیها یکی از مؤلفههای فرهنگی هر ملت است؛ لذا به نظر من مؤسسه فرهنگی اکو میتواند با همنشینی فرهنگی حتی مشکلات غیرفرهنگی (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی) را در بین اعضای اکو حل کند. وقتی فرهنگ یعنی بالا بردن ارزشها و مشترکات بین ملتها پررنگ شد، شرایط برای اتحاد در مسائل دیگر هم میسر میشود. همه ملتها مشترکات فرهنگیشان بسیار بالا است، به خصوص اعضا اکو که تقریبا در یک حوزه تمدنی به سر میبرند و اعضای یک خانواده هستند. منتها امروز احساس دوری به این ملتها دست داده و این احساس با کار فرهنگی کاملا رفعشدنی است. اعضای اکو میتوانند با کارهایی که برای همه ملتها ایجاد امید میکند و به عبارتی مخالف ندارد، این احساس دوری را از بین ببرند. یکی از عوامل مهم در متحد کردن ملتها هنر است و اکو میتواند با برجسته کردن هنر و یکجا نشاندن هنرمندان حتی سیاستمداران را هم تحتتأثیر قرار دهد. اگر سیاستهای منطقه سیاستهای تنشبرانگیز، سیاستهای عاری از ارزشها یا سیاستهایی است که به مهرورزی کمتوجهی میشود، مؤسسه فرهنگی اکو با هنر و هنرمندان میتواند این فضا را ایجاد کند که تأثیری بر سیاست منطقه بگذارد.
افغانستان کشوری است که در سالهای اخیر بحرانهای بسیاری را از سرگذرانده، فکر میکنید ارتباط فرهنگی امروز افغانستان با دیگر کشورها به خصوص با کشورهای عضو اکو به چه صورت است؟
افغانستان، امروز وضعیتی دارد که ارتباط فرهنگیاش با کل دنیا برقرار است و با کشورهای عضو اکو و کشورهای همسایه ارتباط فرهنگی ناگسستنی دارد. در واقع ارتباط فرهنگی جزئی از حیات ملتهاست و قطع و وصل کردنش در دست یک جمع، یک سازمان و یا یک حکومت نیست. سازمانها، اشخاص و حکومتها میتوانند در این فضا به شکل خوب یا به شکل ضعیف نقش داشته باشند. لذا افغانستان با همه کشورهای عضو اکو رابطه فرهنگی دارد، نمایندگیهای فرهنگی فعال دارد، داد و ستد فرهنگی دارد، هنرمندانش در این کشورها حضور دارند و هنرمندان دیگر کشورهای عضو اکو در افغانستان حضور دارند. امروز شما میدانید که لقب عصر ما عصر ارتباطات است. رسانهها، شبکههای تلویزیونی و رادیویی و سایتهای اینترنتی، ملتها را دور یک سفره جمع کردهاند. در افغانستان هم اوضاع به همین صورت است؛ بسیاری از اعضای اکو در کشور ما رادیوی اختصاصی دارند و رسانههای افغانستان در بسیاری از کشورهای دیگر نمایندگی دارند.
شما به عنوان یکی از معاونان وزارت اطلاعات و فرهنگی افغانستان فکر میکنید برای تقویت ارتباط فرهنگی کشورتان با دیگر کشورها چه کمکی از دیگر کشورهای اکو و به خصوص از مؤسسه فرهنگی اکو بر میآید؟
بخشی از این کمکها به عهده دولتهای منطقه است. این دولتها باید چند چیز را رعایت کنند. یکی اینکه باید حسننیتشان را برای پیشرفت کشورهای عضو اثبات کنند. بحث دیگر این است که کمکهای ملموس حتیالمقدوری برای کشورهای ضعیف اکو صورت بگیرد. در بین اعضای اکو قوی مطلق و ضعیف مطلق وجود ندارد. هرکدام از این کشورها یک اهرم قدرت در دستشان است؛ بعضی از نظر اقتصادی جایگاه خوبی دارند، بعضی از نظر فرهنگی قوی هستند، بعضی در بعد هنر رشد کردند، بعضی از نظر جغرافیایی در منطقه حساس و ویژهای قرار گرفتهاند و بعضی هم از نظر ارتباطات بینالمللی دارای قوت و قدرت هستند. اینها همگی ظرفیتهایی است که در اختیار اعضای دهگانه اکو است و من بر این باورم که جولانگاه فرهنگ در بین اعضای اکو بسیار قوی است. از سوی دیگر انشاءاله با همکاریهایی که بین مسؤولان بخش فرهنگ در افغانستان و جناب آقای ایوبی و دیگر دوستان مؤسسه فرهنگی اکو صورت میگیرد کمک بزرگی به احیاء هنر و فرهنگ در افغانستان خواهد شد. اولین گام مشترک در این راستا در اصفهان برداشته شد و بسیار هم نتیجه خوبی داشت. من باورم این است که دیگر اعضای اکو هم علاقمند شدهاند ما به روزگاری برسیم که فرهنگ مشترک بین اعضای اکو همیشه در حال گردش باشد و هیچ زمان دچار توقف و تعلل نشود.
به نظر شما افغانستان باید روی کدام وجه فرهنگ و هنرش متمرکز شود تا تعامل فرهنگی بین این کشور و دیگر کشورها به بهترین صورت برقرار شود؟ مدیریت فرهنگی، داد و ستد فرهنگی، تعامل هنرمندان با هم یا بعد دیگری از فرهنگ؟
من فکر میکنم هم برای افغانستان، هم برای دیگر کشورهای عضو اکو بحث مدیریت فرهنگی بسیار مهم است. برای اینکه ما سرمایههای مشترک داریم، ولی این سرمایهها هنوز با هم هماهنگ و تطبیق نشدهاند، بنابراین تعامل درست صورت نمیگیرد. این به علت ضعف مدیریت فرهنگی است. وقتی ضعف مدیریت فرهنگی بین اعضای اکو رفع شود، ما میتوانیم از سرمایههای موجود استفاده بهینه کنیم. بحث دیگر اینکه ما باید این سرمایههای مشترک را فراوان کنیم و افزونی ببخشیم. این موضوع هم نیاز به مدیریت دارد. افغانستان به عنوان عضوی که تا دیروز فوقالعاده قوی بود امروز دچار مشکل شده است پس ظرفیت و استعداد بالقوه فراوان هنوز در وجود این عضو هست و نیازمند همکاری دیگر اعضای اکو است که بحران ندیدهاند، خانههایشان ویران نیست، تروریسم شب و روز جان مردم سرزمینشان را نمیگیرد و حداقل بچههای مملکتشان میتوانند به راحتی پشت میز مدرسه بنشینند و درس بخوانند. ولی امروز افغانستان هنوز با این مشکلات دست و پنجه نرم میکند. لذا این مسؤولیتی مشترک بین اعضای فرهنگی اکو است که با همکاریشان دولت افغانستان را یاری کنند.
معمولا در جریانها و امور فرهنگی نکات ریزی وجود دارد که اگر از آنها غافل شویم یا مسیر حرکت آن جریان را منحرف میکنند یا آن را به بنبست میرسانند. در بحث اتحاد فرهنگی بین کشورهای اکو چه نکاتی هست که نباید مغفول بماند؟
ببینید اگر سیاست فرهنگی شد خیلی عالی است، اما اگر فرهنگ سیاسی شد سیاهروزی به بار میآورد. کشورهای منطقه و حکومتها مکلف هستند مراقب باشند فرهنگ ملتهایشان سیاسی نشود. سیاست پدیدهای زودگذر و مقطعی است، ولی فرهنگ، پدیدهای ماندگار و پایدار است که در حیات گذشته، حال و آینده مردم این سرزمین وجود دارد. به یک پدیده جاودان و ماندگار نباید رنگ ناماندگاری زد و به یک امر ارزشمند نباید رنگ تعاملهای مقطعی و زودگذر زد. اگر ما با فرهنگ، معامله سیاسی کردیم، فرهنگ به بنبست میرسد. برای اینکه بعضی از اوقات سیاست به بنبست میرسد لذا فرهنگ هم مجبور است در کنارش بایستد. این خطری بزرگ برای دولتهای منطقه است. لذا اگر ما کارهای فرهنگی خود را بدون تشویشهای سیاسی انجام دهیم به بنبست نمیرسیم. بحث دیگر این است که اعضای اکو باید ملاحضات کشورهای عضو را مد نظر قرار دهند یا به عبارتی جمود نکنند، تحکمآمیز و آمرانه برخورد نکنند، درد هر عضو را درد خود بدانند و گشایش هر عضو را گشایش خود بدانند. اما اگر ما با این سیاست حرکت نکنیم و به قول ما افغانها به خاطر یک کیک همه پوستین را آتش بزنیم، به جایی نخواهیم رسید. متأسفانه این سیاست در بسیاری از کشورها و برهههای تاریخ دیده شده و موجب ضایعات بزرگ فرهنگی و ارزشی شده است. این در اختیار دولتهای منطقه است. البته من بر این باورم نباید منتظر دولتها ماند. باید هنر، هنرمند و مؤلفههای اشتراکی و ارزشهای مشترک احیا شود تا سیاست مجبور شود دنبال فرهنگ بیاید.
به نمایشگاه آثار فرهنگی و هنری هنرمندان افغان در اصفهان اشاره کردید، نمایشگاه چطور بود؟
دیدن آن نمایشگاه برای من فوقالعاده لذتبخش بود. ملتی که 30 سال بحران را پشت سر گذاشته و برای اینکه زنده بماند به ایران پناه آورده است، ملتی که در فکر امرار معاش خود و خانوادهاش است، ملتی که هم بار سنگین هجرت را تحمل کرده و هم نان آبرومندانه برای خانوادهاش درآورده، توانسته است هنرش را هم در کنار همه این موارد به نمایش بگذارد. دیدن حاصل دسترنج هموطنانم که در کنار تمام مشکلاتی که برای زندگی مهاجرین میتوان متصور بود، دوستی و مهر را فراموش نکردهاند و هنر را رها نکردهاند برای من بسیار لذتبخش بود. لذا شما در مراسم افتتاحیه دیدید که اشک شوق بر گونههای مهاجرین و مسؤولین جاری بود و من از این فضا فوقالعاده لذت بردم و باور کردم که مشکلات نمیتواند مانع پیشرفت شود و باور کردم یک ملت نمیمیرد.
Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.