
اوباما میانجی روحانی و ملک عبدالله می شود؟
آغاز گفتگو میان ایالات متحده و ایران، به هراسهای دیرینه عربستان سعودی دامن زده است. عربها نگران هستند که دولت «اوباما» تصمیم بگیرد یک «معامله بزرگ» را به قیمت به خطر افتادن عربستان با ایران منعقد کند.
اندیشکده آمریکایی « ویلسون» در گزارشی نوشت: آغاز گفتگو میان ایالات متحده و ایران، به هراسهای دیرینه عربستان سعودی دامن زده است. عربها نگران هستند که دولت «اوباما» تصمیم بگیرد یک «معامله بزرگ» را به قیمت به خطر افتادن عربستان با ایران منعقد کند.
به گزارش سرویس بین الملل سایت خبری تیک Tik.ir، این هراسها شک و تردیدهای بیشتری را در مورد وابستگی عربستان به واشنگتن برای تأمین امنیت کشورش ایجاد نموده است. عربستان که در جنگی تلخ بر سر تصاحب رهبری جهان عرب و جهان اسلام با ایران به سر میبرد، قبلاً شاهد ضعف حمایت ایالات متحده در درگیریهایشان با ایران بر سر عراق و سوریه بوده است.
ترسناکترین کابوس عربستان سعودی ممکن است به واقعیت می پیوندد: از سر گرفته شدن روابط میان تضمینکننده امنیتش یعنی ایالات متحده، و اصلیترین رقیبش یعنی ایران، پس از 34 سال.
خانواده سلطنتی عربستان، تماس تلفنی تاریخی 27 سپتامبر رئیس جمهور «اوباما» به رئیس جمهور «حسن روحانی» را به عنوان نشانهای قطعی از تغییر جهت آتی و خطرناک امریکا به سمت ایران تعبیر خواهند کرد؛ و این اتفاق هنگامی رخ داده که ایران و عربستان در رقابتی شدید برای به دست گرفتن رهبری مذهبی و سیاسی جهان عرب و جهان اسلام به سر میبرند.
بنابراین دولت «اوباما» یک وظیفه دشوار دیپلماتیک را در متقاعد کردن عربستان که بسیار مضطرب و نگران است، پیش رو خواهد داشت و باید به آنها بقبولاند که هدفش را فراموش نکرده و این رویه قرار نیست با انعقاد یک «معامله بزرگ» و اذعان به قدرت ایران بر خلیج فارس و منطقه پایان بیابد.
میزان وفاداری امریکا به متحدان عرب خود همیشه برای عربها یک سؤال بزرگ بوده، و هنگامی که در فوریه 2011 «اوباما» به سرعت پشت «حسنی مبارک» ، رئیس جمهور مصر را خالی کرد، بر این هراسها و تردیدها صحّه گذاشت.
در واقع، دیدگاه عربستان از سوابق ایالات متحده در خاورمیانه (مثلاً «دستور کار آزادی» رئیس جمهور جورج دابلیو بوش برای ترویج دموکراسی و سپس تصمیم وی در سال 2003 برای حمله به عراق) نشانهای از اقدامات نادرست و قضاوتهای اشتباه امریکاست که عربستان سعودی هزینه آنها را پرداخت کرده و ایران عواید و مزایای آن را به دست آورده است. طبق گفتههای «سعود الفیصل» ، نخستوزیر عربستان، حمله ایالات متحده به عراق منجر به روی کار آمدن یک حکومت شیعه طرفدار ایران شد که باعث شد « عراق خیلی راحت به دست ایرانیان بیفتد.»
ملک عبدالله» ، پادشاه عربستان، تا به امروز اجازه نداده که «نوری مالکی»، نخستوزیر عراق، قدم به خاک عربستان گذارد، چرا که او را جاسوس و عامل ایرانیان میداند. او همچنین درخواستهای ایالات متحده برای باز شدن سفارت عربستان در بغداد را نادیده گرفته است. عربستانیها پذیرش و حمایت واشنگتن از دولت «مالکی» را آغاز لغزش واشنگتن به سمت ایران میدانند.
از سوی دیگر در سال 2011 «بهار عربی» ، تحت عنوان دموکراسی پدیدار شد، و دولت «اوباما» به شکلی عجیب تلاش کرد از اخوانالمسلمین و دیگر گروههای اسلامگرای مشابه آن که در انتخابات مصر، تونس و مراکش پیروز شدند، استقبال نماید.
بدتر از همه این که جرقه آغاز جنگهای داخلی حلنشده را در یمن و سوریه روشن کرد. عربستان هرگز حمایت اخوانالمسلمین از «صدام حسین»، رئیس جمهور عراق، در طول جنگ خلیج فارس در سال 1990 تا 1991 را فراموش نکرده، یا نبخشیده است، چرا که آنها در حالی این کار را کردند که عربستان به هزاران نفر از اعضای اخوانالمسلمین برای فرار و آزار و اذیتهایی که در مصر و سوریه بر آنها روا میشد، پناهندگی اعطاء کرده بود.
جنگ داخلی تلخ سوریه، آخرین عامل اختلاف در روابط ایالات متحده و عربستان بوده است. از آن جا که ایران و متحد لبنانیاش حزبالله، از رئیس جمهور سوریه، «بشار اسد» ، پشتیبانی کرده و عربستان سعودی نیز در سوی مقابل از سرنگونی «اسد» حمایت میکند، سوریه نیز تبدیل به آزمونی دیگر برای بررسی وفاداری امریکا شده است.
خواستههای مکرر «اوباما» برای تسلیم شدن «اسد» ، باعث تشویق شدن و جسارت یافتن «ملک عبدالله» شد و باعث شد که او در رهبری حمایت عربها از مسلح ساختن مخالفان سوری پیشگام شود. قطر و امارات متحده عربی، که هر دو از دوستان امریکا هستند نیز در مبارزه برای سرنگون کردن «اسد» به عربستان سعودی پیوستند، و هر سه گمان میکردند که دولت «اوباما» در نهایت از آنها حمایت و پشتیبانی خواهد کرد.
اثبات شد که این «فرضیه کلیدی» اشتباه بوده است. دولت «اوباما» در ابتدا به شدت با ارسال موشکهای ضدهوایی به مخالفان سوری که ممکن بود روند بازی را تغییر دهد، مخالفت کرد. امریکا نگران بود که چنین موشکهایی به دستان افراطگرایان مخالف امریکا بیفتد.
اما با ادامه یافتن جنگ داخلی، این افراطگرایان پیشرفتی نکردند و قدرت خاصی نیافتند. این امر باعث شد «اوباما» از مداخله نظامی عمیقتر اجتناب کند. این کار امریکا، عربستان سعودی و متحدان عرب آن را در موقعیتی خطرناک و در معرض اقدامات تلافیجویانه «اسد» و حامیان ایرانی و لبنانیاش قرار داده است.
مشکلی که اکنون عربستان سعودی با آن روبروست این است که چگونه باید از خودش در برابر عواقب گرم شدن احتمالاً دراز مدت رابطه میان ایران و امریکا محافظت نماید.
ملک «عبدالله» در اواسط دهه اول 2000 تلاش کرد تا دوستان خارجی کشورش را جدا از واشنگتن دستهبندی کند و بدین منظور در اولین سفر خارجی خود به عنوان پادشاه در ژانویه 2006 به چین سفر کرد. چینیها موشکهای دیاف-3 با برد متوسط را برای عربستان سعودی مهیا ساختند، موشکهایی که حتی قادر به حمل کلاهک هستهای برای محافظت از آنها در برابر ایران در اواخر دهه 80 میلادی نیز بودند. گزارش اطلاعاتی جِین در جولای 2013 اعلام کرد که چین موشکهایی بیشتری را ارسال کرده و به عربستان کمک نموده تا دومین پایگاه پرتاب موشکهای چینی خود که هم ایران و هم اسرائیل را هدف قرار میداد، بسازد.
با این حال عربستان میداند هنگامی که صحبت از توانایی، یا آمادگی سیاسی برای برنامهریزی نیروهای نظامی در خاورمیانه در میان باشد، چین نمیتواند جایگزین ایالات متحده گردد. بنابراین پادشاه عربستان در حال خرید انواع سلاحهای امریکایی به ارزش 60 میلیارد دلار، از جمله 84 اف-15 دیگر و یک سیستم دفاع موشکی مدرن و بهروز شده از امریکا میباشد. این کار، عربستان را برای دهههای آتی زیر چتر امنیتی امریکا گرفتار کرده است.
عربستان سعودی و ایالات متحده همکاری بسیاری نزدیکی نیز در مبارزه با تروریسم القاعده درون عربستان و همسایهاش یمن با یکدیگر دارند. این دو حکومت به طور مشترک از یک «مرکز تلفیقی» استفاده میکنند که هر ساعت تهدیدهای تروریستی را ردیابی میکند، و عربستان به ایالات متحده اجازه داده که یک تأسیسات امنیتی برای پرتاب هواپیماهای بدون سرنشین مرگآورش در سرتاسر مرز آنها در یمن را راهاندازی کند.
شاهزاده «بندر بن سلطان» و شاهزاده «ترکی الفیصل» ، دو سفیر سابق عربستان سعودی در واشنگتن، هر دو پس از چندین دهه سر و کار داشتن با سیاست خارجی عربستان به این نتیجه رسیدند که: چه خوشمان بیاید چه نه، «تنها گزینه کارآمد» برای عربستان سعودی، ایالات متحده است.
هنوز مشخص نیست که این نگرش پس از آغاز روابط میان ایران و امریکا، هنوز پابرجا خواهد ماند یا خیر. رهبران عربستان سعودی سالهاست به تحمل کردن اختلاف نظرهای جدی خود با واشنگتن عادت کردهاند.
آینده روابط آتی عربستان و ایالات متحده احتمالاً تا حدی به چگونگی روابط میان ایران و عربستان بستگی خواهد داشت. انتظار میرود «روحانی» نیز پس از هشت سال تنشهای شدید ناشی از سیاستهای تحریکآمیز رئیس جمهور پیشین «محمود احمدینژاد» ، به دنبال بهتر کردن روابط با عربستان سعودی و متحدان عرب آن در حاشیه خلیج فارس باشد.
عربستان در طول ریاست جمهوری «اکبر رفسنجانی» از سال 1989 تا 1997، روابط نسبتاً همیارانه و نزدیکی با حکومت ایران داشته است. بنابراین بهبود روابط همکارانه و نزدیک میان ایران و عربستان حداقل یک سابقه تاریخی دارد.
با این حال اختلافات بزرگی میان دو کشور وجود دارد. هر دو آنها تعهدات عمدهای نسبت به طرفین مخالف با هم در جنگ داخلی سوریه، در عراق و در لبنان دارند. در بحرین که اکثریت شیعه علناً علیه خانواده سلطنتی سنی الخلیفه شورش کردهاند، رسانههای ایرانی طرف گروه شیعه را گرفتهاند، در حالی که عربستان سعودی سربازانی به آن جا فرستاده و میلیاردها دلار پول خرج کرده تا به سلطنت سنی بحرین قدرت بخشد.
تضادها و اختلافات اساسی میان ایران و عربستان نیز هنوز پابرجاست. از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال 1979،
ممکن است دولت «اوباما» در نهایت تبدیل به بخشی از راهحل و میانجی این رقابت و تنش دیرینه میان ایران و عربستان شود. این اتفاق در صورتی رخ خواهد داد که امریکا بتواند به عربستان سعودی اطمینان بخشد که ایران به سلاح هستهای دست نخواهد یافت و برای جنگ داخلی سوریه نیز یک راهحل مذاکراتی بیابد که به حکومت «اسد» پایان بخشد. اما بعید به نظر میرسد سوابق مداخلههای ایالات متحده در خاورمیانه تا به امروز، بتواند انگیزهای برای ایجاد اعتماد در عربستان به وجود آورد.
Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.