
خاطرات بلاژویچ از مراسم خواستگاری چلنگر/رضا و خانمش اصلا به هم نمی خوردند!
یکی از جالب ترین خاطره های سرمربی اسبق تیم ملی، خاطره خواستگاری رفتن برای مترجمش بود.
به گزارش ستاره ها؛ بلاژویچ در این باره می گوید: «این حساسترین ماموریت زندگی من بود. نخندید، به خدا باور کنید. رضا من را متقاعد کرد و گفت به جای بابام باید بروی خواستگاری. حالا خانمه آمد، من زیباترین زن را دیدم، همان جا گفتم آقا جان ماموریت من با شکست مواجه شد. هی به رضا نگاه می کردم، هی به خانمش. اصلا به هم نمی خورند. رضا خیلی زشت بود!(خنده) اصلا زیبایی نداشت که مقابل او.» بلاژ البته لبخندی می زند و ادامه می دهد: «رضا روح دارد، رضا روح دارد. رضا عشق دارد. همه اینها را به دختره گفتم. او برگشت گفت هر چی خدا بخواهد همان می شود. من گفتم خدا همیشه تبلیغ عشق را می کند. همانجا ماموریت تمام شد. گفتم خدا الان می خواهد این پیوند برقرار شود و چند روز بعد رفتیم عروسی!»
Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.